سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ghazalhaynaab

شعر یعنی شعور
صفحه خانگی پارسی یار درباره

شعر زیبا

    نظر

آخرین میوه باغم که کس لبخندم را ندید

حتی دست حریص باغبان هم مرا نچید

 

رسیدم و هیچکس منتظر رسیدنم نیست

به همین سادگی هوای رسیدن از سرم پرید

 

بین زمین و آسمان منتظر افتادنم

وعده افتادن را خزان در گوشم دمید

 

از تبانی شاخه و باد هرزه قهر کردم و افتادم

تنها برگ زمین خورده بود که نازم را خرید

 

در آغوش نازنینم آرام بودم که ناگه

هزار ریز و درشت به قصد غارت سمتم دوید

 

حالا یک سقوط کرده ام و افتخارم این است

 

روزی از آسمان دست جدم به دامان مریم رسید

 

فرشاد رستمی